#فریدون مشیری#

ساخت وبلاگ
حافظای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیشآتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاستهــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارددر خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاستآن کــــس است اه #فریدون مشیری#...ادامه مطلب
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:39

در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع تا نپیوستم به خاموشی نیاسودم چو شمع دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود در شبستان جهان تا چشم بگشودم چو شمع سوختم تا گرم شد هنگامهٔ دلها ز من بر جهان بخشودم و بر خود نبخشودم چو شمع سوختم صد بار و از بی‌اعتباریها نگشت قطرهٔ آبی به چشم روزن از دودم چو شمع پاس صحبت داشتن آسایش از من برده بود زیر دامان خموشی رفتم، آسودم چو شمع این که گاهی می‌زدم بر آب و آتش خویش را روشنی در کار مردم بود مقصودم چو شمع مایهٔ اشک ندامت گشت و آه آتشین #فریدون مشیری#...
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:39

بس تازه و تری، چمن آرای کیستی؟   نخل امید و شاخ تمنّای کیستی؟   روز آفتاب روزن و بام که میشوی؟   شبها چراغ خلوت تنهای کیستی؟   رنگت چو بوی دلکش و بویت چو روی خوش   حوری سرشت من، گل رعنای کیستی؟   گل این وفا ندارد و گلزار این صفا   ای لاله ی غریب ز صح #فریدون مشیری#...ادامه مطلب
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:39

حکایت های کوتاه عبید زاکانی

حاکم نیشاپور شمس الدین طبیب را گفت من هضم طعام نمی توانم کرد تدبیر چه باشد گفت هضم کرده بخور

********************

شخصی به مزاری رسید. گوری سخت دراز بدید. پرسید: این گور کیست؟ گفتند: از آن علمدار رسول است. گفت مگر با علمش در گور کرده‌اند؟

********************

شخصی را پسر در چاه افتاد. گفت: جان بابا! جایی مرو تا من بروم ریسمان بیاورم و تو را بیرون بکشم.

#فریدون مشیری#...
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:39

شبي بود شب دلتنگي

شبي كه آسمان از رقص ستاره ها بي خبر ماند

شبي كه ماه

تكيه بر آسمان ، تنهايي را حس كرد

شبي كه مهتاب

رنگ دلتنگي را به خود گرفت

شبي كه در تنهايي اش شريك نمي كرد زمين

ستاره ها را

شبي كه رنگ نفرت

بوي كينه را حس كرد

آسمان بر شانه ي گلي نشست

قطره اي ، ابري ، اشكي

شبي كه دانستيم كوچه پس كوچه ها را

خيابان را ، دلتنگي را

شبي كه ماه نتابيد

اما مرگ ، عشق بود

#فریدون مشیری#...
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:39

 بیا و وحشی از شب مکن که چون دو چراغ

دلم به تو آویخت دیدگانم را...

#فریدون مشیری#...
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:29

#فریدون مشیری# به کسی کینه نگیریددل بی کینه قشنگ استبه همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ استدست هر رهگذری رابفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگ است بوسه بر دست پدربوسه برگونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ استبفشارید به آغوش عزیزانپدرومادروفرزندبه خدا گرمی آغوش قش #فریدون مشیری#...ادامه مطلب
ما را در سایت #فریدون مشیری# دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haniyehkhodaei بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 15:36